مناوی همچنین مینویسد: پیش از خواندن پیام کنارهگیری توسط ژنرال «عمر سلیمان»، هزاران نفر بیرون از ساختمان تلویزیون مصر تجمع کرده بودند و خواستار کنارهگیری مبارک بودند. همان روز بیشتر کارکنان شبکه در ساعت 10 شب، محل کار خود را ترک و بیشتر مردم پیش بینی میکردند که مبارک خودش میآید و در پیامی، کنارهگیری خود را اعلام خواهد کرد.
رییس سابق بخش اخبار تلویزیون مصر در ادامه فاش کرد: پیام سوم مبارک در حالی آماده شد که فرزندش «جمال»، دخالت بسیاری در نوشتن آن کرده بود و در واقع ما پیام را به گونهای آماده کرده بودیم که مبارک کنارهگیری خود را اعلام نماید؛ اما جمال آن را خط زده بود.
از همین روی، پس از پخش شدن، همگان دریافتند که سراسر آن پر از اشتباهات فاحش و تغییرات اساسی در متن بوده است. پس از خوانده شدن آن پیام توسط «حسنی مبارک»، من ناخودآگاه رو به آسمان کردم و با صدای بلند فریاد زدم. در واقع، جمال میخواست با این کار مدت حکومت پدرش را طولانیتر کند تا شاید راهکار یا فرصتی برای پایان دادن به بحران جاری پیدا کند. در واقع او به دنبال یافتن راهکاری برای میراثی کردن قدرت و رسیدن به حکومت بود و برای همین، این پیام را تغییر داد.
«عبداللطیف مناوی» در ادامه مینویسد: پس از کنارهگیری مبارک، شایعات بسیاری درباره محل استقرار مبارک در رسانهها مطرح شد.
برخی میگفتند به عربستان سعودی سفر کرده و گروهی نیز مدعی شدند که به خارج و برخی از رسانهها نیز اعلام کردند که به شرم الشیخ رفته است. فورا با ژنرال «عمر سلیمان» تماس گرفتم تا خبر دقیق را دریافت کنم. او گفت: مبارک در شرم الشیخ است. در تماسی که با او داشتم، از مبارک پرسیدم که مایلی به خارج از مصر بروی؟ او گفت: خیر، میخواهم تا آخر عمر در سرزمین مصر باقی بمانم.
مناوی در کتاب خود میافزاید: سرانجام مبارک به فشار ارتش و فرمانده آن یعنی «مشیر محمد حسین طنطاوی» تن داد و قدرت را ترک کرد. طنطاوی به مبارک تضمین داده بود که با امنیت کامل به شرم الشیخ منتقل شود و از او خواسته بود که برای جلوگیری از وقوع هرگونه جنگ داخلی و یا ناامنی سراسری در مصر، فورا کنارهگیری کند.
رییس سابق بخش اخبار تلویزیون مصر، در صفحات پایانی کتاب خود، به نقل از افراد نزدیک به «حسنی مبارک» که همراه وی به شرم الشیخ رفتند، نوشت: هنگامی که مبارک به بیمارستان شرمالشیخ رسید، به شدت ناامید و افسرده بود. او در چند روزی که در آن بیمارستان بستری بود، بیشتر وقت خود را به دیدن مسابقات فوتبال میگذراند. از دیدن اخبار پرهیز میکرد. او به شدت ضعیف شده بود و پس از اینکه به بیماری بدخیم ورم معده مبتلا شد، مورد حمله قلبی قرار گرفت، و به گونهای شد که دیگر خوردن و آشامیدن برایش غیر ممکن بود. فرزندان و همسر او حاضر به ترک اتاق وی نمیشدند.
نظرات شما عزیزان: